دفترسبزسخن |
|
|
دربرهوت دنیا که گاه به سراب خیال میرسیم وگاه به آب حقیقت این من خسته باسه یارقدیمی عقل ،عشق ، هوس ره میپویم به سمت قمارباخته زندگی ام ، مرگ باهزاران آینه سوال که ازفلاخن عقل چیزی جزدشنام سنگ وتهمت شکستن ندیده اند وهزاران معمای تشنه که سیراب میشوند ازسبوی عقل یا جان میدهند فرزنداندیشه به خونخواهی برمیخیزد شایدیک روزچشمه آب حقیقت خشک شود وبذرهای "چرا" درزمین خشک وتفتیده "ندانستن" بی نصیب ازآب حقیقت زیرباران تردید قدبکشند وخوردن میوه تلخ تردید که چقدر زجر آوراست چه بگویم ازعشق بی هنرم که مراعاشق نکرد هرچندیک روز زیردستهای بارانی اش خواهم ایستاد وروح تیره ام زیر بارش یکریزش پاک خواهدشد سوای انسانهایی که پشت خمره های طویل زمان به انتظارعشق هفت ساله مینشینند اماعجولانه به خمره هاچنگ میزنند آب دستشان میچکد عشق هفت ساله به سراب خیال میریزد آنها میمیانند باخمره هایی پرازشراب هوس وهوس که سواربراسب چموشش میشود وپشت کوههای روزگارکمین میکند تاآنگاه که چشم عقل بسته وچشمان عشق گریان است مرا به دام بلا بیاندازد راستی کاش معجزه ای رخ می داد کاش باردیگر ماه دونیمه می شد از : مریم
نظرات شما عزیزان:
______●___________████____████
_______●_________██████_██████ ________●________████████████ |
در اندرون من خسته دل ندانم کیست که من خموشم و او درفغان ودرغوغاست sunmary76@gmail.com
قالب های نازترین جوک و اس ام اس زیباترین سایت ایرانی جدید ترین سایت عکس نازترین عکسهای ایرانی بهترین سرویس وبلاگ دهی وبلاگ دهی LoxBlog.Com |
تبادل
لینک هوشمند